الهه ی الهام
انجمن ادبی
« بهانه» دوباره کودک چشمم بهانه ی تو گرفت ز مویه مویه ی قلبم نشانه ی تو گرفت به آسمان نگاهت که هاله ی غم من اشاره کرد به باغ و ترانه ی تو گرفت دوباره باغ نگاهم در آستان بهار سکوت پنجره ها را نشانه ی تو گرفت بهار خنده زد از آسمان مینایی و دل به فصل غزل سمت خانه ی تو گرفت دوباره محو تماشا شدم به خوشه ی ماه و باز کودک چشمم بهانه ی تو گرفت. lمریم افشارزاده- تیر77
پی بهانه های بکر مرور می کنم تمام روزهای رفته را و کوچه های پرسه ی شبانه را همیشه ی خدا، راهی بوده هنوز هم باید راهی باشد زمانه، امّا، هیس! زمانه ی خوبی نیست خوب است مراقب گوش های موش های جرز میعادگاهمان باشیم. -« می شنوند، خیال می کنند خبرهاییست، از کجا می دانند که ما فقط حرف می زنیم، شعر می خوانیم؟! مهم نیست، بگذریم...» به راستی آیا خودش هم فکر می کند که ما فقط حرف می زنیم؟! ولی نه خوب می داند انگار برای باز دیدنش به من بهانه می دهد شوق سرودن ترانه می دهد چه دلخوشم که لیلی ام به پوچی پچ پچه ها هیچ بها نمی دهد. حسن سلمانی 87/4/30 موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|